سید محمد یاسین عشق مامان وبابا(◠‿◠)سید محمد یاسین عشق مامان وبابا(◠‿◠)، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره
خونه خاطراتمون خونه خاطراتمون ، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره
سارینا سادات جونسارینا سادات جون، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

(◠‿◠) سید محمد یاسین هدیه زیبای خداوند

روز مادر +چکاپ یک ماهگی

        هرروز خدارو شکر می کنم برای داشتن یاسینم خدارو شکر می کنم که منو لایق مادر شدن دانست خداروشکر میکنم که فرزند سالمی به من عطا کردخدا یا شکر به خاطر روز های زیبای زندگیم امسال اولین سالیه که من مادر شدم مادر پسری زیبا ومهربون کادوی امسال یه چیز دیگه بود روز مادر رو به تمام مادرای گل ایران زمین تبریک می گم بخصوص به مادر و مادر شوهرم   این  عکس رو دایی اشکان برامون درست کرده دستش درد نکنه   چکاپ یک ماهگی یاسینم: یاسین جونم رو برای چکاپ یکماهگی بردیم دکتر روز پنج شنبه ٢٨فروردین ماه خداروشکر وزنت عالی شده بود و دکترت راضی بود نازنین پسرم شده بودی ٥کیلو و ١٠٠...
31 فروردين 1393

یک ماهگی پسرم

عشق و امیدم امروز یک ماه شدی یکماه پر از عشق امید نازنین پسرم تو این یک ماه بهترین ساعات زندگیمون رو برامون رقم زدی الهی فدات شم گل پسرم تو اومدی و شدی همه ی زندگی من و بابا خدارو شکر می کنم برای وجود تو نازنین پسرم انشاا... ١٢٠ ساله بشی عشق مامان وبابا من و بابا شمعت رو فوت کردیم و از خداوند خواستیم که تو همیشه سالم باشی عزیزم الهی آمین     چندروزیه که دمر می خوابونم  با آویز کریرت و جغجغه کلی باهم بازی می کنیم گل پسرم هرروز صبح راس ساعت بیدار می شی و بابایی رو بیدار می کنی که بره سر کار تا وقتی هم بابایی نره شما نمی خوابی بعدازظهر هم که بابا از سر کار میاد شما وروجک می ری بغل بابا و همش به بابا نگ...
26 فروردين 1393

یه پست پراز عکس یاسینم

سلام خاله ها خوبید؟ امروزمامانم اومده براتون عکسای جدیدمو بزاره   بفرمایید هندونه یاسین جونم         گل در گنار گل       چه خومشکل خوابیدم     من و پستونک جدیدم         فرشته نازم خوابیده         عکسای عمرم     مامان فدات شه عزیزم   راستی خاله مهسا برات تقویم درست کرده ببین چه نازن یاسین جون با عکسای جدیدنازنین پسرم هم داره بازم تقویم درست می کنه برای خونه خودمون مرسی خاله جونمی ب...
24 فروردين 1393

پسرم مرد شده

   سلام دوستان بنا به دلایلی رمز دار می نویسم روز ٥ام فروردین از دکترت برای ختنه وقت گرفته بودیم صبح زود بابایی رفت و شناسنامه قشنگت رو گرفت بعدش هم دفترچه بیمت رو گرفت انشاا... هیچ وقت بهش احتیاج پیدا نکنی نازنینم ساعت چهار باید می رفتیم دکتر آماده شدیم و با خاله و دایی اشکان مامان جون و بابا جون رفتیم مطب دکتر کلی استرس داشتم چند دقیقه ای منتظر شدیم تا دکترت اومد ودکتر با دایی اشکان دوسته اومد باهامون احوال پرسی کرد و رفتیم داخل اول شمارو وزن کرد که به خاطر استفاده از دستگاه فتوتراپی وزنت اومده بود پایین ٣٧٥٠ گرم شده بودی که گفتند طبیعی هستش و اغلب نوزادان یک هفته بعد از تولد وزن کم می کنند تورو معاینه کرد و از ...
22 فروردين 1393

این چند روز با یاسینم

سلام خاله ها خوبید؟ گل پسر نازم روز به روز قشنگترمی شه الهی مامان فدات شه امروز اومدم از خاطراتت بنویسم روز 25 ام اسفند وقت عمل داشتم باید ساعت 8 صبح می رفتم بیمارستان و برای عمل آماده می شدم صبح زود بیدار شدم و آماده شدیم و از زیر قرآن رد شدیم و راهی بیمارستان شدیم همه بودند خداحافظی کردم و با بابا روبوسی کردم و وارد بلوک زایمان شدم دیگه از اون به بعد نمی تونستم کسی رو ببینم رفتم داخل و با کمک پرستار کارامو انجام دادم و آماده عمل شدم اما خانوم دکترمون دیر اومد و ما خیلی منتظر شده بودیم حدود ساعت 12 اومد که من ساعت ٢ وارد اتاق عمل شدم و ساعت٢:25تو گل پسرم بدنیا اومدی دکتر بییهوشی دوتا آقا بودند یکیشون...
14 فروردين 1393
1